وَ قَالَ علی(علیه السلام): كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَب.
ممکن است کسی باخواندن این حکمت تصورکند،مقصودعلی(ع)این است که درفتنه ها یعنی آشوبهای اجتماعی که درآن حق وباطل به راحتی قابل تشخیص نیستند، شما مجازهستید که کناره گیری کنید و به هیچکدام از دو گروه کمک نکنید درحالیکه این برداشت صد درصد با منطق امیرالمومنین درنهج البلاغه تعارض دارد .
دلیلش راخودنهج البلاغه خیلی ساده بیان کرده اولین فتنه ای که در حکومت خود علی (ع)رخ دادچه بود؟ فتنه جمل؛فتنه جمل یعنی طلحه وزبیر وعده ای و همسر پیغمبر شهر بصره رابه آشوب کشیدند،فرماندار انجا را کشتند و فتنه به پا کردند.
امیرالمومنین طبق وظیفه حفظ امنیت مردم وحفظ نظام اسلامی دستور مقابله با فتنه دادند. همه مردم آماده شدند که به سمت بصره بروندوبافتنه گران بجنگند اما چهار نفر از بزرگان سرشناس عمداً نشستند و همراهی نکردند یکی سعدبن وقاص بود، یکی محمد بن مسلمه بود یکی اسامه بن زید بود و چهارمی هم عبدالله بن عمر پسرخلیفه دوم.
وقتی حضرت ازاینها پرسید چرا برای جنگ آماده نمیشوید به دروغ گفتند ما از اینکه مسلمانی را بکشیم نگرانیم.
حضرت پرسیدند که آیا بر بیعت من وفادارید زیرا اینها با امیرالمومنین بیعت کرده بودند،عرض کردند بله،اما م فرمودند پس به خانه هایتان بروید. ایشان حکمت ۱۵نهج البلاغه رابعدازاین ماجرا فرمودند:بعدازرفتن انها فرمودند: هرفریب خورده ای رانمی شود سرزنش کرد. این ها میخواستند با این حرف و حرکت ، دردل یاران مولا، شک بیاندازند که ،شما چطور به این اطمینان رسیدید که بروید با مسلمان بجنگید.
اگر منظور علی علیه السلام این بود که شما اگر واقعاً در فتنه ها در تردید هستید به خانه ها بروید پس دیگر هیچ کجای تاریخ نباید این چهار نفر را توبیخ کنند در حالی که با مراجعه به حکمت ۱۸ وقتی که حضرت مردم را راه انداخت که به بصره بروند وبا فتنه گران مبارزه کند حارث بن حوط به علی (ع) عرض کرد که من هم مخالف جنگ جمل هستم،و مثل سعد وقاص و عبدالله بن عمر شرکت نمیکنم،اینجا حضرت علی علیه السلام حکمت ۱۸را درباره این چهار نفری که نیامدند،بیان فرمودند،درحکمت ۱۸ درباره کسانی که از جنگ کناره گرفتند فرمودند: آنها حق را خوار کردند اگر چه به باطل هم یاری نرساندند. پس به بهانه اینکه حق را تشخیص نمی دهیم حق ساکت نشستن درفتنه ها رانداریم. بلکه تکلیف داریم تا بصیرت و علم و صبر مان رابالا ببریم تا به درستی«حق» را از مواضع و نشانه هایش بشناسیم.
سوال: در فتنه ها چه کنیم؟
پاسخ:
اولا باید دید مرادتان از فتنه، کدام معنای آن است؟
در نهج البلاغه «فتنه» در چند معنا بکار رفته است:
۱. آزمایش و اختبار؛ مثلا حضرت به اشعث که در مرگ فرزندش، عزادار شده است، می فرمایند:«... یا اشعث! ابنک سرک و هو بلاء و فتنه...» یعنی فرزندت تو را شاد می کرد در حالی که وجودش برای تو مایه ابتلاء و آزمایش بود.(۱)این فرمایش اشاره است به آیه شریفه « انما اموالکم و اولادکم فتنه»(۲ )
۲.عذاب و عقاب؛ مثلا در نهج البلاغه می خوانیم:« کم من مستدرج بالاحسان الیه ...و مفتون بحسن القول فیه..»یعنی چه بسا کسی که به واسطه ستایش مردم گرفتار می شود.(۳)
۳. آشوبهای اجتماعی بویژه در حکومت اسلامی. اکثر موارد کاربرد واژه فتنه در نهج البلاغه در این زمینه است.
اکنون مشخص شد که مراد از فتنه در پرسش « در فتنه ها چه کنیم؟» همین معناست.
ثانیا باید دانست که این نوع فتنه_آشوب و نزاع اجتماعی_ غالبا در جامعه ای که حکومت اسلامی در آن مستقر شده است، توسط مخالفان طراحی و ایجاد می شود. ریشه آن «هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی(۴)» است و همواره با ایجاد شبهه در اصل حکومت دینی یا فروع آن آغاز می شود « ان الفتن اذا اقبلت شبهت: فتنه ها آنگاه که روی می آورند با حق مشتبه میشوند.»(۵ )یعنی سران و طراحان فتنه به مدد سوابق مثبت ( مانند طلحه و زبیر، پایه گذاران فتنه جمل) (۶) یا شعار بظاهر حق (مانند خوارج و شعار لاحکم الا لله )(۷) یا امثال این حربه ها، مردم را به تردید می اندازند تا جایی که خیلی ها در تشخیص اینکه کدام گروه حق است و کدام، باطل ناتوان می شوند.
در چنین شرایط شبهه گونی یکی از شیطنت های اصحاب فتنه این است که القا کند اگر نمی توانی حق را کشف کنی، ساکت باش و از فتنه کناره گیری کن و بی طرف باش. همین استراتژی باعث می شود که نه حق یاری شود و نه باطل خوار گردد. مثل چهار شخصیت مطرح در زمان امیرالمومنین علیه السلام( سعد ابی وقاص، محمد بن مسلمه، اسامه بن زید و عبدالله بن عمر ) که در فتنه جمل ادعای تردید کرده و از یاری حضرت کناره گیری کردند. (۸) و سبب شدند افراد دیگری مانند حارث بن حوط هم مردد شده و پشت حضرت را خالی کنند.(۹)
در چنین شرایط فتنه آلودی ما باید چه کنیم؟
اولا باید حق و باطل را از طریق شاخص ها شناخت نه اشخاص « ای حارث! تو زیر پایت رادیدی ولی به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی. تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی هستند و باطل را نشناختی تا اهل باطل را بشناسی.»( ۱۰)
امام صادق علیه السلام می فرمایند:: « من دخل في هذا الدين بالرجال أخرجه منه الرجال كما أدخلوه فيه و من دخل فيه بالكتاب و السُّنَّةِ زالَتِ الجبالُ قَبلَ أن يَزولَ : هر کس بواسطه افراد داخل این دین بشود، همان افراد هم از دین خارجش می کنند ولی کسی که به واسطه کتاب و سنت داخل دین شود، کوهها متزلزل می شوند و او نمی شود.» (۱۱)
ثانیا باید در روزگار فتنه ضمن حضور در جبهه حق و دفاع جانانه از حق بگونه ای رفتار و موضعگیری کرد که باطل نتواند سوء استفاده کند؛ مانند بچه شتر نر دو ساله که نه هنوز پشت محکمی دارد تا از او سواری بگیرند و نه پستانی دارد که شیرش را بدوشند( ۱۲ ).
پی نوشت:
۱. نهج البلاغه؛ حکمت ۲۹۱
۲. سوره مبارکه تغابن؛ آیه ۱۵
۳. نهج البلاغه؛ حکمت ۲۶۰
۴. نهج البلاغه؛ خطبه ۵۰
۵. نهج البلاغه؛ خطبه ۹۳؛ بند ۲
۶. نهج البلاغه؛ حکمت ۴۵۳
۷.نهج البلاغه؛ خطبه ۴۰
۸. نهج البلاغه؛ حکمت های ۲۶۲، ۱۸، ۱۵
۹.نهج البلاغه؛ حکمت ۲۶۲
۱۰. همان.
۱۱. غیبت نعمانی؛ ج۱؛ ص۲۲
۱۲. نهج البلاغه؛ حکمت