نهج البلاغه

فراز اول: واقعیت پیری و جوانی:

از طرف پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده که در سپری شدن دنیا چاره ای ندارد و مذمت کننده ی دنیا، مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان و کوچ کننده ی فردا. به فرزندی که امیدوار به چیزی است که به دست نمی آید، رونده ی راهی که به نیستی ختم می شود، در دنیا هدف بیماری ها، در گرو این روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا،سودا کننده دنیای فریبکار، وام دار نابودی ها،اسیر مرگ، هم سوگند رنج ها، همنشین اندوه ها، آماج بلا ها، به خاک در افتاده ی خواهش‌ ها و جانشین گذشتگان است.

.

فراز دوم:فرزندم ای همه هستی ام!

بی شک،گذر دنیا و غلبه روزگار و روی آوردن آخرت، نشانه هایی از حقیقت را بر من آشکار کرده است که مرا از یاد دیگران و توجه به غیر خودم منع می کند؛

ولی وقتی فارغ از غم مردم،با غصه های خود خلوت کردم و توجهم را از همه کس و از هوای نفس برگردانده و فکر و ذکرم فقط بر کار خود متمرکز شد،دیدم که تو پاره ای از وجود من،بلکه همه هستی منی؛ تا آنجا که هر مصیبتی به تو برسد, گویا به من رسیده است و اگر مرگ، به سراغ تو آید، گویا به سراغ من آمده است،به همین دلیل ،کار تو همان قدر برایم مهم شد که کارخودم اهمیت داشت؛ پس این نامه را برایت نوشتم تا پشتوانه تو باشد؛ حال جه خودم در این دنیا بمانم و چه نمانم.

فراز سوم: هوای دلت را داشته باش!

تو را به تقوای الهی، طاعت همیشگی خداوند، آباد کردن دل با یاد او و چنگ زدن به ریسمانش توصیه می کنم و چه حلقه وصلی بهتر و محکم تر از رابطه تو با خداست؛ اگر سر این حلقه را محکم به دست بگیری؟!

پسرم نفس و قلب خود را با موعظه زنده نگه دار، طغیانش رابا بی میلی به دنیا بمیران، با یقین تقویتش کن، با حکمت نورانی اش ساز، با یاد مرگ رامش کن،از او فانی بودن دنیا را اقرار بگیر، فاجعه های زشت دنیا را به او ارائه کن و از بی رحمی و زشتی گردش شب و روز،هوشیار ساز.

خبر گذشتگان را به نفس و قلبت عرضه کن و مصیبت هایی را که بر پیشینیان وارد شد، به یادش آور و در سرزمین ها و آثار باقی مانده از آنها سیر و در کردارشان دقت کن و بیندیش که از کجا، به کجا رفتند و در کدام وادی منزل گزیدند!

هرگاه در وضع آنها بنگری، خواهی دید از میان دوستان خود کوچ کرده و وارد دیار غربت شدند و گویا تو نیز به زودی یکی از آنان خواهی بود؛ پس باطن خود را اصلاح کن و آخرتت را به دنیا نفروش. درباره ی اموری که به آنها آگاه نیستی، سخن نگو و درباره چیزی که وظیفه تو نیست، گفت و گو نکن، در راهی که از گمراهی آن میترسی،قدم نگذار؛ زیرا خود داری و حفظ خویش به هنگام حیرت گمراهی, بهتر از ارتکاب گناهی است که عواقبی ترسناک دارد.

فراز چهارم:مقاوم باش!

امر به معروف کن تا خودت نیز اهل معروف شوی و منکر را با دست و زبانت نهی کن و بکوش تا از اهل منکر دور باشی. در راه خدا، نهایت توانت را خرج کن و مراقب باش که در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنش کننده ای در تو اثر نگذارد. برای حق، در دریای مشکلات و سختی ها غوطه ور شو و در شناخت دین، عمیق شو و آن را بفهم و نفس خود را به صبر و تحمل ناخوشی ها عادت بده که صبر در راه حق چه اخلاق خوبی است!

در تمام امور به خداوند پناه ببر؛ زیرا در این صورت به پناهگاهی محکم و سدی شکست ناپذیر پناهنده شده ای.

درخواستهایت تنها از پروردگارت باشد و بس، زیرا عطا کردن و محروم کردن،تنها به دست اوست و بسیار از خدا طلب خیر کن و وصیت مرا خوب بفهم و به سادگی از آن نگذر؛ چرا که بهترین سخن, سخنی است که سودمند باشد و بدان در دانشی که سودمندی نباشد، هیچ خیری نیست و از علمی که ارزش آموختن ندارد،نمی توان سودی برد.

فراز پنجم:من کوتاهی نکردم

پسرکم! هنگامی که دیدم به آخر عمر خود رسیده ام و دائماً ضعیف تر می شوم، در نوشتن این وصیت نامه برای تو شتاب کردم و در آن، خصلت هایی را وارد کردم؛ پیش از آنکه عجل, با عجله مرا بگیرد و من رازهای درونم را برای تو بازگو نکرده باشم یا در ذهن و حافظه ام ضعفی پدید آید؛ همانگونه که در جسمم پدید آمد یا بعضی از خواسته های نفسانی و فتنه ها و فریب های دنیا، زودتر از وصیتِ من به تو برسد و تو دیگر مانند سنگی سخت و نفوذ ناپذیر بشوی؛ زیرا حقیقت جز این نیست که قلب نوجوان مانند زمین خالی و آماده ای است که هر بذری درآن پاشیده شود، می پذیرد.

پس در تادیب و تربیت تو شتاب کردم؛پیش از آن که قلبت سخت و ذهنت به امور دیگر مشغول شود و بخواهی با تلاش ذهنی خودت به استقبال اموری بروی اهل تجربه،تو را از مشقت آزمودن و هزینه جست و جو و تجربه کردن آنها بی نیاز از به کار بردن دوبارهُ تجربه، معاف کرده اند. پس آنچه از تجربیات پیشینیان نصیب ما شده،به تو هم رسیده است و حتی برخی از آنچه برای ما مبهم بوده است،برای تو روشن و واضح خواهد شد.

فراز ششم:گنج بی رنج

ای پسرکم! اگرچه من به اندازۀ مجموع عمر همه انسان های پیشین، عمر نکرده ام؛با دقت در اعمال آنان و تفکر در اخبارشان و سیر در آثار برجای مانده از ایشان, یکی از آن ها شمرده می شوم؛بلکه به واسطۀ اشراف به امورشان،گویا با اولین تا آخرین آنان زندگی کرده ام؛ پس پاکی و خوبی کردار گذشتگان را از تیرگی و بدی آن و سودمندش را ازمضرّش تشخیص دادم؛ سپس برای تو از هر امری، خالص و پاک و زیبا ترین آن را انتخاب و جدا کردم و مطالب مبهمش را از تو دور کردم و مانند هر پدر مهربانی که به امور فرزندش اهتمام می کند، من نیز تصمیم گرفتم که تو را با خوبی ها تربیت و ادب کنم؛ در حالی که در ابتدای زندگی هستی و تازه به روزگار رو کرده ای و نیّتی سالم و نفسی صاف و زلال داری.

فراز هفتم:به انتخابت احترام می گذارم

ابتدا تصمیم داشتم تو را فقط با آموزش قرآن همراه با تأویل آن و احکام شرعی اسلامی،یعنی حلال و حرام تربیت کنم و به چیز دیگری نپردازم؛ اما بعداً ترسیدم که نکند خواهش های نادرست و آرای ناحق و باطل (مانند مسائل سیاسی و فتنه های رخ داده در جامعه) که باعث اختلاف نظر و چند دستگی مردم و شبهه دار شدن امور برای آنها شده است، در ذهن تو نیز شبهه ایجاد کند؛ بنابراین با این که دوست نداشتم این مسائل را برایت آشکار کنم، استحکام و استواری ذهنت نزد من پسندیده تر از آن بود که تو را تسلیم اتفاقاتی کنم که نگران هلاکت تو در آنها هستم و امیدوارم خداوند نیز تو را در این مسائل،موفق بدارد تا مایه ی رشدت باشد و به سوی مقصد شایسته ات، هدایت فرماید؛ پس تو را به رعایت وصیّتم سفارش می کنم.

البته پسرم بدان آنچه بیش از عمل به وصیّتم دوست دارم به کار بندی، تقوای الهی و اکتفا به آنچه خداوند بر تو واجب فرموده و پیمودن راه و روشی است که پدران و اجداد و صالحان خاندانت پیموده اند؛ زیرا همانگونه که تو در کار خود دقت داری وتفکر می کنی،آنها نیز در کار خویش تفکر کرده و بی دقت نبوده اند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که هرچه را درست شناختند، بپذیرند و از هر چه در قبال آن تکلیف نداشتند،خود داری کنند.

با این همه،باز هم اگر نفس تو از پذیرش راه و رسم اجداد صالحت امتناع کرد و می خواست همانند آنها خودش علم پیدا کند (در حالی که تو فعلاً علم و تجربه ی آنها را نداری), پس تلاش کن تا لااقل جستجو و طلب تو،فقط برای فهم بهتر باشد،نه شبهه افکنی. برای فرار از حقیقت یا علاقه به دشمنی کردن و نیز پیش از دقت در این روش،ابتدا از خدایت طلب یاری کن و برای به دست آوردن توفیق، به او اشتیاق داشته باش و از هر احتمالی که تو را به ورطۀ شبهه بیفکند یا تسلیم هلاکت کند، دوری کن؛

پس اگر به یقین رسیدی که قلبت صفا یافته و نرم و خاشع و رای و اراده ات متمرکز شده است وتنها همّ و دغدغه ات همین است وبس، در آنچه برای تو تفسیر می کنم، خوب دقت کن؛ اما اگر دیدی رأی و نظرت آن گونه که دوست داشتی، متمرکز نیست و فکر و ذکرت از امور دیگر فارغ نشده است، پس باید بدانی مانند کسی هستی که با وجود شب کوری، در شب تاریک، بیراهه می رود و در گل مانده است؛ در حالی که طالب حقیقی دین، نه بیراهه می رود و نه مسائل را با هم مخلوط می کند! در چنین وضعیتی، خودداری از حرکت، بهتر است؛پس پسرم، وصیت مرا خوب بفهم.

فراز هشتم:فقط خدا

بدان که مالک مرگ، مالک زندگی نیز هست و آنکه می آفریند، همان کسی است که می میراند و آنکه نابود و فانی می کند، خودش بازگرداننده حیات است و مبتلا کننده، خودش کیفیت دهنده نیز هست و دنیا برقرار نمی شود، مگر بر وضعیتی که خدا برای آن قرار داده است از نعمت ها و بلاها و جزای روز معاد یا هر چه او بخواهد و تو از آن آگاهی نداری،پس اگر در فهمیدن چیزی از اوضاع عالم دچار شبهه شدی، آن را به جهل خود ت حواله بده ،زیرا ابتدا جاهل به دنیا آمدی و بعد، آهسته آهسته دانا شدی چقدر زیاد است مطالبی که تو درباره آنها جهل داری و اندیشه ات درباره آنها سرگردان و حیران است و در آینده به آنها آگاهی و بصیرت پیدا خواهی کرد! پس به خدایی تمسک کن که تو را آفرید و روزی داد و در اندامت اعتدال ایجاد کرد و بندگی تو فقط برای او و میل و رغبتت فقط به او و ترس و نگرانی ات نیز فقط از او باشد.

پسرم! بدان که هیچ کس مانند رسول الله (ص) از خداوند سبحان خبر نداده است؛ پس به رهبری و راهنمایی او برای نجات خود، راضی و خشنود باش.

همانطور که می بینیی، من از هیچ نصیحتی درباره تو کوتاهی نکرده ام و تو هر قدر هم که برای مصلحت تلاش کنی،به اندازه ای که من در کار تو دقت دارم، نمی توانی دقت کنی.

پسرکم! بدان اگر پروردگارت شریکی داشت، حتماً تاکنون پیامبران او به سوی تو آمده بودند و آثار و نشانه های ملک و سلطنت او را هم می دیدی و افعال و صفاتش را می شناختی؛ ولی او همانگونه که خودش توصیف کرده است،خداوندی یگانه است. هیچکس با او در ملک و حاکمیت، تضاد و اختلافی ندارد و همواره بوده است و خواهد بود. خدا اول است قبل از همه ی اشیاء،بی آن که آغازی داشته باشد و آخر است، بعد از همه ی اشیاء، بی آنکه نهایت و پایانی داشته باشد و بزرگتر از آن است که ربوبیٌتش با احاطه قلب یا چشمی درک شود. اگر این حقیقت را درک کردی؛پس آنگونه رفتار کن که از فردی مثل تو شایسته است عمل کند؛ همانند کسی که در برابر خداوند، منزلتش کوچک و قدرتش ناچیز و نا توانی اش زیاد و نیازش به پروردگار در طلب طاعت و ترس از عقوبت و نگرانی از خشم او بزرگ است؛ زیرا خداوند، تو را جز به خوبی ها امر نکرده و جز از بدیها نهی نفرموده است.

فراز نه:دنیا؛خانه یا مسافرخانه؟

پسرکم! همانا من به تو از دنیا و حال آن و زوال و دگرگونی اش خبر دادم و از آخرت و آنچه در آن آماده شده است،آگاهت کردم و برایت دربارۀ هر دوی آنها مثال ها زدم تا عبرت بگیری و بر اساس آن، راه( صحیح )بپیمایی. همانا مثل دنیا برای کسی که آن را آزموده است، مانند گروهی از مسافران است که در مسیر خود به منزلی بی آب و علف رسیده و قصد دارند به منزلی سرسبز و خرّم و ناحیه ای آباد کوچ کنند؛ پس دشواری راه و دوری دوستان و سختی های سفر و ناگواری غذا را تحمّل می‌کنند تا به خانه وسیع و منزل آرامش برسد؛ بنابراین از آن دشواری ها احساس نارضایتی نمی‌کنند و هزینه کردن در این راه را خسارت نمی شمارند و هیچ چیز برایشان محبوب تر نیست از آنچه آنها را به منزل آرامش و جایگاه شایسته شان نزدیک سازد.

مثل کسی که فریب دنیا را خورده است نیز مانند گروهی است که در منزلی سبز و خرّم قرار دارند و آنان را به سوی منزلی خشک و بی آب و علف می برند؛پس روشن است که برای آنها هیچ چیز ناخوشایندتر و درد آور تر از جدایی از جایگاهی که در آن بوده اند و رسیدن به جایی که می روند، نیست.

فراز دهم:کلید طلائی انصاف

ای پسرم، خودت را میزانِ میان خود و دیگران قرار بده؛ پس آنچه برای خود دوست داری، برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه برای خود نمی پسندی،برای دیگران هم نپسند.

ستم نکن؛ همانگونه که دوست نداری به تو ستم کنند و به دیگران نیکی کن؛ همان طور که دوست داری به تو نیکی کنند.

چیزی را که برای دیگران زشت می شماری،برای خودت نیز زشت بشمار و به چیزی از مردم راضی شو که برای خودت راضی می شوی. چیزی را که نمی دانی، نگو؛ حتی اگر آنچه می دانی، کم باشد و چیزی را که دوست نداری درباره خودت گفته شود، نگو و بدان که خودپسندی ضدّ راستی و درستی و آفت خرد هاست؛ پس تلاشت را توسعه بده و خزانه دار دیگران نباش و اگر به مقصود خود هدایت شده و رسیدی،باید خاشع ترین فرد برای پروردگارت باشی.

فراز یازدهم:توشه ی آخرت را جدٌی بگیر

و بدان که پیش روی تو راهی است با مسافتی طولانی و مشقٌتی شدید و در این راه، از خوب تلاش کردن و توشه گیری به اندازه و سبک کردن بار گناه بی نیاز نیستی؛ بنابراین بیش از طاقت خود، بار برندار؛ زیرا سنگینی آن، وبال تو خواهد شد و اگر کسی از اهل نیاز را یافتی که بار توشه ی تو را تا روز قیامت ببرد و فردا که به آن احتیاج داری، به تو برگرداند، دستگیری از او را غنیمت بشمار و بار توشه ات را بر دوش او بگذار و اگر در توانت هست که بیشتر به او ببخشی، ببخش؛ زیرا چه بسا در روز قیامت دنبال چنین کسی باشی، ولی پیدا نکنی. همچنین اگر در حال توانمندی، کسی از تو درخواست قرض الحسنه کرد، غنیمت بشمار تا در روز نیازمندی ات جبران کند.

آگاه باش که پیش روی تو گردنه ای دشوار وجود دارد که (هنگام عبور از آن) حال سبکباران از حال کسانی که بارشان سنگین است، به مراتب بهتر خواهد بود و حال کسی که آهسته و به کندی از آن بگذرد، بدتر از کسی است که با سرعت عبور کند و ناگزیر، بعد از عبور از آن گردنه های صعب العبور،محل اقامت تو، یا بهشت خواهد بود یا جهنّم؛

پس قبل از منزل کردن در جایگاه ابدی، وسایل لازم را برای خودت پیش بفرست و منزل را آماده کن؛ چرا که پس از مرگ، نه عذری پذیرفته می شود و نه راه بازگشتی به دنیا وجود دارد.

فراز دوازدهم:دعا؛ کلیدگنج های خدا

بدان خدایی که گنجینه های آسمان ها و زمین فقط به دست اوست،به تو اجازه دعا و درخواست داده و اجابت آن را ضمانت کرده است. به تو فرمان داده است از او بخواهی تا عطا کند و طلب رحمت کنی تا به تو رحم کند. کسی را بین تو و خودش قرار نده که حجاب و مانع شود و تو را وابسته به واسطه و شفیعی نکرده و در صورت ارتکاب گناه،از توبه کردن باز نداشته است.

او در عذاب توعجله نکرده و به واسطه انابه و بازگشت از گناه،از تو عیب نگرفته است. آنجا که سزاوار رسوا شدن بودی،آبرویت را نبرده و درباره شرایط پذیرش توبه،بر تو سخت نگرفته و بر سر جریمه گناهانت،بگو مگو نکرده و تو را از رحمت خویش مایوس نفرموده است؛بلکه بازگشت (و دل کندن) تو از گناه را حسنه ونیکی محسوب کرده و هر گناهت را یکی شمرده است؛اما هر خوبی ات را ۱۰ برابر حساب کرده و خودش در توبه و بازگشت را به رویت گشوده است؛بنابراین هر وقت او را صدا کنی،ندایت را میشنود و هر گاه با او خصوصی نجوا کنی،از نجوا یت آگاه است؛پس نیاز هایت را به سوی او روانه کن،رازها و دردهای سینه ات را به او بگو،از غصه ها به او شکایت کن،حل مشکلاتت را از او بطلب،در همۀ کارهایت از او یاری بجوی و از گنجینه های رحمتش چیزهایی درخواست کن که کسی به غیر از او نمی‌تواند عطا کند،مثل زیاد شدن عمر و سلامتی بدن و افزایش روزی.

سپس (توجه داشته باش که) خداوند با اسم و اجازه‌ای که در دعا و درخواست به تو داده،در واقع،کلید گنج هایش را در اختیارت گذاشته است تا هرگاه اراده کردی،با دعا درهای نعمتش را باز کرده و بارانهای رحمتش را طلب کنی؛پس هیچ وقت دیر شدن اجابت دعا تو را ناامید نکند؛زیرا بخشش خداوند به اندازه نیّت است و گاهی در اجابت دعا تاخیر می‌افتد تا اجر و پاداش دعا کننده و بهره آرزومند،بزرگ‌تر شود.

چه بسا گاهی چیزی را درخواست می کنی و به تو داده نمی‌شود؛ولی بهتر از آن،در آینده ای نزدیک یا دور به تو داده خواهد شد یا گاهی دلیل اینکه خواسته ات اجابت نمی شود،این است که خیر تو در آن است؛زیرا چه بسا چیزی را طلب می کنی که اگر داده شود،باعث نابودی دینت خواهد شد. بنابراین سعی کن چیزهایی را درخواست کنی که زیبایی حقیقی اش برایت بماند و وبالش از بین برود،چون نه مال دنیا برای تو باقی می ماند و نه تو برای آن میمانی.

فراز سیزدهم:وقت تمام؛ورقه ها بالا!

پسر عزیزم،بدان که تو برای آخرت آفریده شده ای،نه برای دنیا و برای فنا،نه برای بقا و برای مرگ و رفتن،نه برای زندگی و ماندن و تو در حال کوچ کردن از این سرا (و کنده شدن از دنیا) و رفتن به خانه نهایی و راه آخرت هستی. تو تحت تعقیب مرگی هستی که فرار کننده از آن،راه نجاتی ندارد و هرکس را بجوید،(از دست او) نمی‌تواند بگریزد و ناگزیر (مرگ) او را در می یابد؛پس مراقب باش که مرگ،هنگامی به سراغت نیاید که در حال ارتکاب گناه هستی؛حال آنکه با خود می گفتی از آن (گناه) توبه می کنی؛ولی مرگ بین تو و توبه فاصله ایجاد می کند که در این صورت،خودت را هلاک کرده ای.

ای پسرم،زیاد به یاد مرگ و حوادثی باش که با سرعت،به سوی آن می روی و بعد از مرگ به آن دچار خواهی شد؛تا اگر آن حوادث به تو رسید،وسایل سفرت آماده و کمربندت محکم بسته باشد. نکند مرگ،ناگهانی فرا رسد و غافل گیر شوی و مبادا از دلبستگی اهل دنیا و هجوم حریصانۀ ایشان به دنیا فریب بخوری؛زیرا هم خداوند تو را از احوال دنیا باخبر کرده وهم دنیا خودش را به تو شناسانده و از زشتی هایش پرده برداری کرده است.

پس حقیقت جز این نیست که اهل دنیا،سگ های پارس کننده و درّندگانی خطرناک هستند که برخی از آنان،برخی دیگر را گاز میگیرد و قدرتمندشان ضعیفشان را می خورد بزرگشان ،کوچکشان را شکست می‌دهد. (اهل دنیا) مانند شترانی هستند که بعضی از آنها پا بسته شده و بعضی دیگر رها شده اند. آنها عقل های خود را از دست داده و راه نامعلوم و نا آشنایی را می پیمایند و در وادی پر از آفت و شنزاری گرفتارند که حرکت در آن به کندی صورت می گیرد؛نه چوپانی دارند که به امور شان رسیدگی کند و چراننده ای که آنها را به چرا ببرد. دنیا آنان را به کوری کشانده و دیدگانشان را از مناره های هدایت بر گرفته است؛

به همین سبب،در بیراهه های دنیا سرگردان و در نعمت های آن غرق شده و دنیا را پروردگار خود قرار داده‌اند؛پس هم دنیا آنها را به بازی گرفته است و هم آنها به بازی با دنیا مشغول شده و عالم ماورای دنیا را فراموش کرده‌اند. کمی حوصله کن! به زودی هوای تاریک،روشن خواهد شد(و حقیقت آشکار می‌شود)؛چنان که گویی مسافران به منزل رسیده اند و نزدیک است آنکه شتاب کرده است، به کاروان برسد.

فراز چهاردهم: آزاده باش،نه برده

پسرم،بدان کسی که مرکب سفرش شب و روز است،بُرده می شود (وهمواره درحرکت است) وحتی اگرتوقف کرده باشد ، مسافت را طی می کند؛هر چند مقیم ومستقر باشد!

و بدان که یقیناً تو نه می توانی به همه آرزوهایت برسی و نه می توانی با اجلت بجنگی(تا بیشتر عمر کنی)و در همان مسیری هستی که انسانهای پیش از تو بوده اند؛پس در طلب دنیا آرام باش (و به کم اکتفا کن) و در مصرف آن چه به دست می آوری،اجمال و میانه روی را رعایت کن؛زیرا چه بسا دنیا طلبی هایی که منجر به نابودی و تلف شدن سرمایه می شود! پس اینگونه نیست که هر طالب دنیایی به رزق دلخواه خود برسد و هر که اعتدال را رعایت کند،محروم بماند.

نفْس خود را از ارتکاب به هرگونه امر پستی گرامی بدار؛هرچند تو را به خواسته هایت برساند؛زیرا تو در برابر آنچه از عزت نفست(دراین مسیر) از دست می دهی،هیچ عوض و جبرانی به دست نخواهی آورد و بردۀ دیگران نباش؛زیرا خداوند تو را آزاده آفریده است وخیری که جز از راه شرّ به دست نمی آید،اصلاً خیر نیست و آسایشی که جز از راه پذیرفتن سختی ذلّت به دست نمی آید،اصلاً آسایش نیست.

مراقب باش که مرکب‌های طمع،توراباشتاب نرانند و به ورطه هلاکت نکشانند و اگر توانستی کاری کنی که بین تو و خدا هیچ ثروتمند و صاحب نعمتی نباشد،چنین کن؛زیرا تو بالاخره به قسمت خودت از رزق و روزی میرسی وسهمت را می گیری و(روزی) کم از طرف خداوند سبحان،بزرگ تر و با ارزش تر از (مال) زیادی است که از طرف خلق خدا دریافت می‌کنی؛اگرچه در حقیقت،همه چیز از خداست.

جبران کردن آنچه در اثر سکوت از دست داده ای،آسانتر از جبران کردن چیزی است که بر اثر (افراط در) سخن گفتن از دست میدهی و نگهداری آن چه در ظرف است (یعنی سخن) به محکم کردن ظرف آن (یعنی دهان) است و حفظ و نگهداری آنچه خودت داری،برای من محبوب تر از طلب چیزی است که در دست مردم قرار دارد. تحمل تلخی ناامیدی (ازخلق)،بهتر از درخواست کردن از مردم است و کار و تلاش همراه با عفت،بهتر از ثروتمندی همراه با گناه است و هر فردی برای حفظ اسرار خود،شایسته تر از دیگران است و چه بسا کسی در راهی تلاش می کند که همان به او ضرر می رساند.

هر که زیاده گو باشد،بیهوده گو خواهد شد و هر که تفکر کند،چشمش به روی حقیقت بینا می شود. با اهل خیر همنشین شو تا از آنان شوی و از اهل شرّ دوری کن تا از آنان جدا شوی.

دترین خوراک،غذای حرام است و ظلم به شخص ضعیف،زشت ترین نوع ظلم است. در جایی که مدارا کردن درشتی به حساب می‌آید،درشتی کردن نوعی مدارا به شمار می آید؛ زیرا گاهی دارو،درد می شود و درد،دوا و گاهی کسی که از او انتظار نداری،خیرخواهی می کند. و گاهی برعکس،کسی که از او انتظار خیرخواهی داری،فریبت می دهد. مبادا بر آرزوهایت تکیه کنی که آن ،سرمایه ابلهان است و عقلانیت، حفظ تجربه ها (ی خودودیگران) است بهترین تجربه ات،تجربه ای است که به تو پند بدهد.

قبل از آنکه فرصت ها به غصه تبدیل شوند،در استفاده از آنها شتاب کن. نه هرطلب کننده ای به نتیجۀ دلخواهش می رسد و نه هر پنهان شده ای آشکار می‌شود.

یکی از مصادیق فساد،از دست‌دادن زاد و توشۀ سفر آخرت و خراب کردن اوضاع خود در قیامت است و هرچیزی عاقبت و پایانی دارد که در آینده به همان نحو که تقدیر شده است،به تو می رسد.

هر تاجری خود را به مخاطره می‌اندازد و چه بسا (سرمایۀ) کمی که بر کتش بیش از (مال) زیاد باشد. نه در یاری کنندۀ پست،خیری هست و نه در دوست متهم و مشکوک. اکنون که دنیا با تو همراهی می‌کند،با آن آسان بگیر و نعمتی را به امید به دست آوردن بیشتر،به خطر نیانداز و مراقب باش که مرکب سرکش لجاجت،تو را زمین نزند!

فراز پانزدهم:آداب دوستی

نفس خود را به این گونه وادار که اگر برادر دینی ات با تو قطع رابطه کرد،با او ارتباط برقرار کنی؛اگر از تو روی برگرداند، به او اظهار مهربانی کنی؛اگر (ازبخشش) به تو بخل ورزید ،تو به او بذل و بخشش کنی؛وقتی از تو دوری کرد, به او نزدیک شوی؛چنانچه با تو با شدت و درشتی رفتار کرد،تو با آرامی و نرمی رفتار کنی واگر جرم وخطایی مرتکب شد،عذر و معذرت‌خواهی اش رابپذیری ؛تا جایی که گویا تو عبد او هستی او صاحب نعمت تو؛البته مبادا چنین اخلاقی را در غیر جایگاه شایسته اش ابراز کنی یا دربارۀ نااهل بروز دهی!

با دشمن دوست خود رفیق نشو که در این صورت،با دوست خود (اعلان جنگ کرده و) به دشمنی برخاسته ای و در نصیحت برادرت بکوش، چه دربارۀ خوبی ها وچه درباره بدی ها.

خشم خود را جرعه جرعه فرو بر؛زیرا من از نظر عاقبت و نتیجه،جرعه‌ای شیرین تر و پایانی لذیذتر از این کار ندیده‌ام. هرکه با تو تندی کرد،تو از خودت نرمش نشان بده؛زیرا امید است که او هم با تو نرم شود.

با دشمن خود با فضل و بخشش رفتار کن که این روش،شیرین ترین پیروزی از بین دو پیروزی (یعنی انتقام گرفتن و بخشیدن) است. اگر خواستی با برادرت قطع رابطه کنی،راهی برای او باز بگذار که اگر روزی خواست باز گردد،بتواند و کاری کن کسی که به تو حسن ظن ّ دارد،ببیند که حسن ظنّش به تو درست بوده است.

هیچگاه به بهانۀ رابطۀ دوستانه‌ای که بین تو و برادرت برقرار است،حق او را ضایع نکن؛زیرا کسی که حق او را ضایع کرده ای،برادرت نخواهد بود و نیز نباید اهل خانواده ات(به سبب توجه بیش از حد تو به دیگران) بدبخت ترین مردم از دست تو باشند. به کسی که به تو بی رغبت است،رغبت نداشته باش. مبادا کاری کنی که برادر دینی ات برای قطع رابطه با تو،دلیلی قوی تر از حفظ رابطه اش با تو و در بدی کردن به توبهانه ای بیشتر از خوبی کردن داشته باشد.

ستم کسی که به تو ظلم کرده است را بزرگ نشمار؛زیرا او (با ظلم کردن به تو،در واقع) به ضرر خود و به سود تو شتاب می‌کند و پاداش کسی که تو را شاد کرده است،بدی کردن به او نیست.

فراز شانزدهم:نگران نباش

پسرکم! بدان که رزق و روزی دو نوع است: رزقی که تو در جستجوی آن می روی ورزقی که او تو را جستجو می کند؛پس اگر تو به سراغ اونروی،او خود به سوی تو می آید. چقدر زشت است فروتنی (دربرابردیگران) در هنگام نیازمندی ونیز جفاکاری در زمان توانمندی! حقیقت جز این نیست که نصیب تو از دنیا همان اندازه است که با آن بتوانی آخرتت را اصلاح کنی. اگر برای آنچه از دست داده ای ،ناله کنی،پس باید برای همه آنچه به دستت نرسیده است نیز جز ع و ناله کنی.

با عبرت گرفتن از گذشته ها برای درک (درست) اموری که هنوز رخ نداده است, استدلال کن؛زیرا امور مهم عالم،شبیه به هم هستند و از کسانی نباش که موعظه در آنها اثری ندارد،مگر آن که بسیار آزارشان بدهی؛زیرا عاقل از آداب دیگران پند میگیرد؛ولی چهارپایان جز با کتک خوردن،حرف گوش نمی دهند.

غم هایی را که بر دلت وارد می شود،با نیروی صبر و زیبایی یقین،از دلت بیرون کن. کسی که (راه) میانه روی را ترک کند،از (راه) حق منحرف خواهد شد. همنشین انسان مانند خویشاوند است و دوست واقعی کسی است که در نبود انسان،حق دوستی را به جا آورد. پیروی از هوای نفس،شریک نابینایی دل است و چه بسا دوری که(از هرخویشاوند به انسان) نزدیک تر است. وچه بسا (خویشاوند)نزدیکی که درحقیقت، خیلی دوراست وغریب واقعی کسی است که دوستی ندارد.

آنکه از حق تجاوز کند،راه زندگی برایش تنگ می شود و آنکه بر ارزش و قدر خود اکتفا کند،احترامش همواره محفوظ می ماند. مطمئن ترین حلقۀ وصلی که می توانی دستت را به آن بگیری،حلقه وصل میان تو و خداوند سبحان است. کسی که به(کاروحقِّ) تو اهمیت نمی دهد،دشمن توست. گاهی ناامید شدن،خود نوعی رسیدن به هدف است و آن،زمانی است که طمع به دیگران،موجب هلاک است. نه هر عیبی آشکار شد نی است و نه هر فرصتی دست یافتنی؛بلکه گاهی تیر انسان بینا به خطا می رود؛ولی تیر انسان نابینا به هدف اصابت می کند.

در ارتکاب شر عجله نکن؛زیرا هرگاه بخواهی،می‌توانی مرتکب شر بشوی و قطع ارتباط با جاهل،همانند پیوستن به عاقل است. هرکه خود را از(حوادث)زمان ایمن بداند(و به زمانۀ خود اعتماد کند)،زمانه به او خیانت خواهد کرد و هر که بزرگش شمارد،زمانه خوارش خواهد کرد.

این طور نیست که تیر هر تیراندازی به هدف برسد. هرگاه سلطان و حاکم تغییر کند،شرایط دوران نیز تغییر می کند. پیش از سفر (واینکه درجست وجوی راه نجات باشی،) رفیقِ راه را پیدا کن و پیش از (انتخاب)خانه(وآنکه دربارۀ ویژگی‌هایش پرس و جو کنی،) دربارۀ(ویژه گی های) همسایه اش پرس وجوکن وهرگز سخن مضحک برزبان نیاور؛حتی اگر نقل‌قول از شخص دیگری باشد.

فراز هفدهم:زن گل است

از مشاوره با زنان (کم خرد) بپرهیز؛زیرا رأی و نظر آنها نا پایدار است وعزمشان زودسست می شود.دیدگان آن ها رابا حجاب ،از نامحرم بازدار؛زیرا محکم کردن حجاب زنان برای حفظ شأن آنان بهتراست . خروج زنان از منزل،بدتر از آن نیست که افراد غیر مطمئن را به خانه آوری واگر بتوانی کاری کنی که هیچ مردی جز تو را نشناسند،این کار را بکن و بیش از ظرفیت زن،امور را به او واگذار نکن؛زیرا زن گل است، نه کارگزار و کارپرداز. در تکریم و بزرگداشت زن،از خود او جلو نزن (یعنی به خاطر زن،فرد دیگری را احترام نکن) و با این کار،او را برای شفاعت از دیگران به طمع نینداز. از اظهار غیرت بیجا خودداری کن؛زیرا چنین رفتاری،زن سالم را به بیماردلی و زن پاکدامن (ودورازخلاف) را به تردید می افکند. برای هر یک از خادمان و کارمندانت کاری مشخص قرار بده که بتوانی از آنها بازخواست کنی؛زیرا(تعیین وظیفه،بهترین روش است که) سبب می شود آنها کار را به امید یکدیگر رها نکنند و عشیره وفامیلت را گرامی بدار؛زیرا آنها بالهای تو هستند که با آنها پرواز می کنی و اصل و ریشه تو هستند که به آن،باز خواهی گشت و دست توانای تو هستند،برای رسیدن به اهدافت. دین و دنیایت را به خداوند بسپار و من نیز برای تو از او در دنیا و آخرت بهترین ها را درخواست می کنم.

خداحافظ

پدرت ،علی بن ابی طالب

تماس با ما

تلفن: ۹۱۹۶۰۹۸۱۸۵ (۹۸+)

ایمیل: info@maood.ir

شهرزیبا. بلوار جوانمردان نبش فرساد غربی ساختمان کورش پلاک ۸طبقه سوم واحد۲۰

درباره مؤسسه

بنیادقرانی ولی عصر(عج) در غرب تهران در زمینه های قرآنی شامل حفظ تخصصی دوساله و چهارساله؛ حفظ موضوعی؛ آموزش تفسیر و مفاهیم قران؛ مهارت آموزی قرائت قران از سطح مبتدی تا پیشرفته و حفظ و روخوانی کودکان و مهدقرآن وهمچنین آموزش تخصصی نهج البلاغه شامل مربیگری؛ عرفان عملی با دستورات نهج البلاغه و تفسیر نهج البلاغه و نیز آموزش های مهارت افزائی و روانشناسی خانواده فعال می باشد.